مثل شب مثل شبهای پر ستاره

عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
برچسب‌ها: دیدار , عشق , با , حسرت , زیباست ,

تاريخ : جمعه 7 مهر 1391 | 18:22 | نویسنده : محمد |

گفتم ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را/ اینگونه به خاک ره میفکن ما را/ ما در تو به چشم دوستی می بینیم/ ای دوست مبین به چشم دشمن ما را 

رسم زمونه : تو چشم میذاری من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی
 


موضوعات مرتبط: نوشته ، عاشقانه ، ،
برچسب‌ها: گفتم , ای , عشق , شکسته , ایم , نشکن , رسم , زمونه , جملات زیبا , چشم , دوستی ,

تاريخ : جمعه 7 مهر 1391 | 18:16 | نویسنده : محمد |

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره…
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده…
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد…
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی…
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها: داستان , کوتاه , مرد , مست , ازداوج , زن , من , کردم , شب , تخت , لباس , کفش ,

تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391 | 21:1 | نویسنده : محمد |

خدایا…
دهانم را بو کن…
ببین، بوی سیب نمیدهد!
من هیچ وقت حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند!
میدانی یک آدم بدون حوایش چقدر تنها میشود؟!
میدانی محکوم بودن چقدر سخت است وقتی که گناهی نکرده باشی و حتی سیبی را نبوییده باشی؟!
میدانی حوای بعضی از آدم هایت میگذارند و میروند؟!
میدانی که میروند و جلوی چشم آدم، حوای دیگری میشوند؟! نمیدانی!
تو که حوا نداشته ای هیچ وقت!


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
برچسب‌ها: خدایا , سیب ,

تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391 | 16:26 | نویسنده : محمد |

قسم به اون پسری که عشقش جلو چشمش اتو خورد و رفت خونه با صدایی خواب آلود گفت:ببخشید عزیزم خواب بودم گوشی رو سایلنت بود

قسم به اون دختری که با وعده ی ازدواج بکارتشو از دست داد و عکس عشقشو تو گوشی رفیقش دید
 
قسم به اون پسری که با گوشی رفیقش به عشقش زنگ زد اما از فرداش شماره همون رفیقشو تو اینباکس اس ام اس های عشقش دید
 
قسم به اون دختری که هنوز تنهاست چون نتونسته فراموش کنه
 
و قسم به اون جفتی که اولین شب بعد از جدایی رو دارن تنهایی با چشم خیس تو اتاق تاریک و خالی از هم سحر میکنن
اینجا زمین است مطمئن باش یه روز دوباره همدیگرو میبینیم


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
برچسب‌ها: قسم , به , اون , دختر , پسر , و , که , عشق , جلو , چشمش , چشم , خیس , اتاق , ,

تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391 | 16:17 | نویسنده : محمد |

یه دکلمه قدیمی دارم به نام بی تو خودم نوشتم به زودی دانلود دکلمه با صدای خودم هم میزارم

 

ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: دکلمه ، ،
برچسب‌ها: دکلمه , دانلود , دکلمه محمد , محمد , بی تو , بی , تو , شب , جدید , عاشقانه , دکلمه عشقانه , جدایی , ,

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 اسفند 1390 | 1:34 | نویسنده : محمد |
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.